از همان کودکی قایم باشک بازی را دوست داشتم .
یادم هست وقتی چند تا همسن و سال خودم پیدا می کردم ، اولین بازی مان همین قایم باشک بود .
یکی چشم می گذاشت و بقیه پشت رختخواب ها ، در و دیوار ، پرده ی آشپزخانه ، حمام یا هر سوراخ سمبه ی دیگری که در نظر اول ، امن می آمد پنهان می شدیم . تا آن نفری که چشم گذاشته بیاید و پیدایمان کند .
گاهی هم من چشم می گذاشتم و بقیه پنهان می شدند یا اصطلاحا قایم می شدند .
آنقدر ساده و پاک بودیم و شیطنت بچه گانه داشتیم که اگر هم جایمان لو نمی رفت ، خودمان طاقت نمی آوردیم و از هیجان جیغ می کشیدیم و به سمتی فرار می کردیم ...
حالا عمریست که هم چشم گذاشتم و هم خودم را در سوراخ سمبه های زندگی قایم کردم ولی نه جراءت چشم برداشتن و دنبال گشتن دارم و نه توان فریاد زدن و کمک خواستن ......!
من نشانی های خود را می دهم
یـــــــک نفر شـــــــاید مرا پیدا کند